60 نمایش ها
بانوی دائما در اواخر برای کار در کافی نت ها و مدیر او بسیار ناراضی است. یک بار دیگر پس از رسیدن در محل کار و پیدا کردن یک سگ ماده او عصبانی شدم و تصمیم به آتش اموزشگاه گریز زدن. مرد درب را بسته و فقط تصمیم به قرار دادن یک فاحشه. اما او را فراموش کرده به بستن پنجره و ولگرد تصمیم به ایجاد راه خود را از طریق آن. اما عوضی نه خود را محاسبه ابعاد و فقط در آن گیر کرده است. به جای تلاش برای نجات مرد فقیر کردم و شروع به اشک او را کمی در دهان زخم فشار ، <br />
