105 نمایش ها
تاجر تصمیم به رفتن در هر نقطه و در خانه بمانند به نوشیدن. نشستم روی صندلی و شروع به نوشیدن کنیاک از آهن فلاسک توصیف زیبا, خدمتکار, که او wagged در چهره اش. او بلافاصله می خواستم به او دمار از روزگارمان درآورد اما برای اولین بار او او را مجبور به نوشیدن و مصرف خود را. و هنگامی که الکل شروع به عمل در آن گوساله به نظر می رسید به او یک ملکه زیبایی و او شروع به فشار به دست خود را به عقب. او به شدت به چهره او مالیده, سپس نشسته و به زانو خود را و شروع به دست بی مهارت در زیر لباس های خود را, نوازشگر او سینه های کوچک. به سرقت برده و بلافاصله بیدمشک او سپس مجبور به مکیدن ترد پایان رسید و بلافاصله نشسته در بالای او. تغییر موقعیت خود و قرار دادن سرطان در قفسه سینه و هنگامی که او نمی تواند نگه, که فرستاده می شود تقدیر در دهان من.
